کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

تردید...

 

همیشه در میانه ی تردید  

نگاهیست به انتهای مسیر  

و نگاهیست به ابتدای روزگار سپری شده  

و درست در این لحظه ی پر سکوت پر تردید  

جسمی خسته و روحی سرگردان  

به امید رهایی ،فریاد  آزادی سر می دهد . 

کاکتوس  

 

اشک رودخانه


رودخانه می نواخت بر پیکر بستر خویش

به شادمانی،زندگی جاری بود، درختان

سرسبز،پرندگان در حال نواختن سرود

زندگی و ماهی ها شیطنت می کردند

 و خود را به امواج رودخانه می سپردند .

روزگار به خوشی می گذشت وهمه در

کنار هم شادمانه زندگی می کردند

تا اینکه ....


 

ادامه مطلب ...