. . سلام .
. شبی بود برفی. هوا سرد بود و کولاک بهانهای برای با هم
. بودن. زیر چترم تا پایان کوچه همراه شدی. کاش هوا همیشه
. سرد و برفی باشد تا من و تو، بهانهای برای با هم بودن داشته باشیم . [گل][گل]
سلام ادم دیر متوجه میشه که با هیچ کس نباید زیر یه چتر بره ..دیر
. . سلام .
. . در این جادة دوسر سوخت ، چشمانم نظارهگر گامهایت هستند
. چه آهسته از میان قاب نگاهم دور میشوی. کاش وسعت این
. نگاه به اندازة تمام گامهای نرفتهات بود.نمیدانم... نمیدانم
. آمدنت را حیران بنگرم یا رفتنت را مات . [تعجب]
. . سلام .
. گریه میکنم روی کاغذ سفید خاطراتم... و تو چه آرام قدم میزنی
. خیس میشوی !! و صفحه زندگیم تو را در آغوش می گیرد و با
. تو مچاله می شود . . [تعجب]
. . با صمیمانه ترین درودهایم .
. افکارم هر لحظه به نقطة تبخیر خود میرسد در جیوة چشمان تو
. لحظههایم هر لحظه رنگ میبازند با لمس دستان سرد تو
. نفسهایم هر لحظه بند میآیند . بند بند نفسهایم را به نگاهت .
وصله میزنم... تنفس مصنوعی میخواهم. . [تعجب][خنده][خنده]
. . با بهترین درودهایم .
. کاش میدانستم اکنون در چه حالی هستی ؟!! تو آیا عاشقی کردی بفهمی
. عشق یعنی چه ؟؟ نشستی پای اشک شمعی گریان تا سحرگاهان ؟؟ .
. هلا ای نازنین مردم به روی بام هاتان هیچ دانه میریزید ؟؟ تا کبوتر بچه ها را
. زندگی شیرین و خوش آید ؟؟ تو اصلا دیده ای آن کودک گریان همسایه ؟؟
. آیا هیچ می خندی ؟؟ . صدای خندهایت را دلم شاد است !! . . [گل][گل]
. . با درودی صمیمانه
. باز غروب از راه رسید . با همه ی دلواپسی هایش
. و خورشید به امید فردا دستی برایم تکان داد !!
. و ماه با چهره ای تابان . آرام سلام کرد .
. صدای بغضی میان حنجره ام شکست . و اشک هایم
. جاری شد !! آن زمان بود که یاد تو در صفحه بلورین
. ذهنم را حس کردم . . یاد تو و اشک های من . . .
. . با درودی صمیمانه .
.
. حرفی نگفته ام من کز تو نگفته باشم
. جایی نرفته ام من تا بی تو رفته باشم
. رنجورم و خموشم از درد خلق بجوشم
. شعری نساخته ام من کز خلق نگفته باشم
. بس کودک یتیم هم در آرزوی مادر
. این آتش جگر سوز بر دل نهفته باشم
. با کس مکن درشتی شاید دلش شکستی
. ای وای من خدا را یک دل شکسته باشم
. در آستان دادت اشکم بود گواهم
. گو در بگیرند از من روزی که خفته باشم
. هر شب در آسمان ها استارگان گواهند
. تا صبح روشن مهر یک لحظه خفته باشم . . . [گل]
...............
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
. . سلام .
. شبی بود برفی. هوا سرد بود و کولاک بهانهای برای با هم
. بودن. زیر چترم تا پایان کوچه همراه شدی. کاش هوا همیشه
. سرد و برفی باشد تا من و تو، بهانهای برای با هم بودن داشته باشیم . [گل][گل]
سلام
ادم دیر متوجه میشه که با هیچ کس نباید زیر یه چتر بره ..دیر
. . سلام .
. . در این جادة دوسر سوخت ، چشمانم نظارهگر گامهایت هستند
. چه آهسته از میان قاب نگاهم دور میشوی. کاش وسعت این
. نگاه به اندازة تمام گامهای نرفتهات بود.نمیدانم... نمیدانم
. آمدنت را حیران بنگرم یا رفتنت را مات . [تعجب]
متاسفم
چیزی نمی تونم بگم
. . سلام .
. گریه میکنم روی کاغذ سفید خاطراتم... و تو چه آرام قدم میزنی
. خیس میشوی !! و صفحه زندگیم تو را در آغوش می گیرد و با
. تو مچاله می شود . . [تعجب]
نوشته هاتون زیباست
ممنون
. . با صمیمانه ترین درودهایم .
. لعنت به تو! دلم را میگویم که حرف آدم سرش نمیشود !! [نیشخند]
.. هر که از راه میرسد دل به دلش میبندد!! . [تعجب]
. . با صمیمانه ترین درودهایم .
. افکارم هر لحظه به نقطة تبخیر خود میرسد در جیوة چشمان تو
. لحظههایم هر لحظه رنگ میبازند با لمس دستان سرد تو
. نفسهایم هر لحظه بند میآیند . بند بند نفسهایم را به نگاهت .
وصله میزنم... تنفس مصنوعی میخواهم. . [تعجب][خنده][خنده]
. . با بهترین درودهایم .
. کاش میدانستم اکنون در چه حالی هستی ؟!! تو آیا عاشقی کردی بفهمی
. عشق یعنی چه ؟؟ نشستی پای اشک شمعی گریان تا سحرگاهان ؟؟ .
. هلا ای نازنین مردم به روی بام هاتان هیچ دانه میریزید ؟؟ تا کبوتر بچه ها را
. زندگی شیرین و خوش آید ؟؟ تو اصلا دیده ای آن کودک گریان همسایه ؟؟
. آیا هیچ می خندی ؟؟ . صدای خندهایت را دلم شاد است !! . . [گل][گل]
نشستم پای اشک شمع
. . با درودی صمیمانه
. باز غروب از راه رسید . با همه ی دلواپسی هایش
. و خورشید به امید فردا دستی برایم تکان داد !!
. و ماه با چهره ای تابان . آرام سلام کرد .
. صدای بغضی میان حنجره ام شکست . و اشک هایم
. جاری شد !! آن زمان بود که یاد تو در صفحه بلورین
. ذهنم را حس کردم . . یاد تو و اشک های من . . .
. . با درودی صمیمانه .
.
. حرفی نگفته ام من کز تو نگفته باشم
. جایی نرفته ام من تا بی تو رفته باشم
. رنجورم و خموشم از درد خلق بجوشم
. شعری نساخته ام من کز خلق نگفته باشم
. بس کودک یتیم هم در آرزوی مادر
. این آتش جگر سوز بر دل نهفته باشم
. با کس مکن درشتی شاید دلش شکستی
. ای وای من خدا را یک دل شکسته باشم
. در آستان دادت اشکم بود گواهم
. گو در بگیرند از من روزی که خفته باشم
. هر شب در آسمان ها استارگان گواهند
. تا صبح روشن مهر یک لحظه خفته باشم . . . [گل]
...............