کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

لحظه ی ناب




گاهی....

همین که از سر کار خسته بر میگردی خونه

و هنوز بند کفشاتو باز نکرده

یه کوچولو وقتی تو رو میبینه ذوق میکنه و

تندی پامیشه و با خنده و ذوق میاد سمتت

و هی می خوره زمین و باز پامیشه و

میدوعه تا بیاد تو بغلت

این یعنی زندگی

این یعنی عشق

یعنی یه دنیا عاشقی


پانوشت:

دلخوشی ها کم نیست

مثلا .......

نظرات 3 + ارسال نظر
رها دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 15:16

جووونم....چه دلنوشته ی محشری
زندگی رو به رگ ماهم تزریق کردی کاکتوسی جونم

خواهش قابلی نداشت
در برابر لطفه شما چیز قابل داری نیست
این به اون موسیقیه دلنشین در خخخخخ

ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 12:29 http://1nicegirl8.blogsky.com

مگه این نی نی ماهان نیست؟

حالا
این نوشته یه جورایی از طرف بابای بچه ست
اخه یه بچه با ذوق بیاد کاکتوسو بغل کنه که چی بشه

ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 12:25 http://1nicegirl8.blogsky.com

ای جان نی نی
کاشکی پیش من بود میچلوندمش
پارمیسو چنان میچلونم ک دردش میاد
دیروز واسش کش سر خریدم بردم بهش دادم
میخاستم برم گریه میکرد
ماهانو ببوس

بچه گناه داره انقدر که محکم بغلش نمیکنن
الهییییی بچه
کیو ببوسم
یا خدا خجالت بکش
اینجا خانواده رفت و امد می کنه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد