کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

دیالوگ های ماندگار



دیروز بعد مدت ها نشستم یه فیلم دیدم

فیلم بنجامین باتن

از خیلی قبل خواهر کوچولو بهم گفته بود

فیلم جالبی اما وقت نشده بود که ببینم ..

واقعا فیلم خیلی جالبی بود و دیالوگ های

فیلم از خود فیلم هم جالب تر بودن .

برای همین

چندتا از دیالوگا که خوشم اومد رو براتون میزارم

باشد که شما هم ببینید و لذت ببرید



 

 


 

بعضی از مردم برای زندگی کنار رودخانه بدنیا می‌آیند،

 برخی برای کشته شدن با صاعقه،

 برخی برای شنیدن موسیقی،

 برخی برای شنا کردن،

برخی برای ساخت دکمه،

برخی برای شکسپیر بودن،

برخی برای مادر بودن،

و برخی برای رقصیدن!”

 

 

دیزی(کیت بلانشت):تو خیلی جوونی
بنجامین باتن(برد پیت):فقط ظاهریه

!

 

بنجامین باتن ( برد پیت ) : خنده داره که بعضی وقتا

آدمایی تو زندگیت بودن که سخت به خاطر میاریشون

ولی بیشترین تاثیرو روت داشتن....


وقتی بعد از مدتها برمیگردی خونه همه چیز مثل سابق مونده،

 همون شکل، همون بو، همون حس. اونوقت میفهمی

تنها چیزی که عوض شده خودت هستی

 

بنجامین باتن(برد پیت):

تو می تونی به خاطر بلاهایی که سرت اومده

مثل یه حیوونه درنده عصبانی باشی...

میتونی از سرنوشتت متنفر باشی...

ولی وقتی به آخر خط میرسی مجبوری که تسلیم بشی

.

مهم نیست خوب بزنی یا بد (پیانو)

مهم اینه که موقع زدن چه احساسی داری

نمی تونی بدون اینکه احساسی داشته باشی بزنی

( اینو خیلی دوست دارم )



 

نظرات 18 + ارسال نظر
مگهان شنبه 20 تیر 1394 ساعت 15:46 http://meghan.blogsky.com

خیلی وقته قصد دارم این فیلم رو ببینم ... نمیشه ولی

حتما ببین
منم حی دیدنشو انداختم عقب
کاش زودتر میدیدمش

رها پنج‌شنبه 18 تیر 1394 ساعت 08:22

خوشم اومد....چه بادقت هم نشستی دیالوگهارو سوا کردی...ایولا کاکی خودممم

دیگه این تنها کاریه که از دستم بر میاد

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:43

هیچی نگم بهتره
جمله ی نابی بود
اصلا سکوت اصلا .....

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:36

ای تو روحت فیض ...

اره راست میگه سپیده
فیض بی ادب
سپیده اینو بخون فقط زیاد فیض نبر
آلفردو : خسته شدی پدر؟

پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه ولی موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه.

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:32

والله ما از هرچی خواستیم فیض ببریم گفتن حرامه !!!!

تقصیر فیضه اصلا

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:27

میدونستی اگه از چیزی زیاد فیض ببری گناهه؟
حواست باشه

یادم نبود حرام اعلام شده
خوب شد گفتی
دمت گرم ابجی

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:23

تعبیره جالبیه
اینجوری بهش فک نکرده بودم

کاکتوس بابا گفتیم تائید کن نگفتیم که سکوت کن
دلت خرسه رو میخوادا


اشتباه شد

دارم فیض می برم سپیده

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:19 http://1nicegirl8.blogsky.com

به نظر جالب میادا
البته آدم وقتی بدنیا هم میاد پیره
یعنی مرحله اول زندگی و آخرش ناتوانیه

این فیلمم همینو می خواد بگه
ناتوانی و فراموشی و عدم تکلم

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:13

خوب آره کاکتوس گفت ، ولی تو دیگه خیلی اومدی عقب
بنده خدا انقد میاد عقب به نطفه میرسه

کاکتوس شما فعلا تائید کن کاریت نباشه

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:09 http://1nicegirl8.blogsky.com

سلام سپیده
خب آخه خودش گفت برعکس شده

سپیده با شماست
من این وسط چیکاره بیدم اخه

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:03

عه گریه دارم هست؟
پس مطمئن باش از اول تا آخرش گریه میکنم
تو که معلومه چقد وضعت بده
بنده خدا سوگلی
چی میکشه از در کنار کاکتوس بودن

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 15:01

وای خدا فک کن بعد دوباره بره تو شکم مامانش
خیلی باحال گفتی ماهی

سلام ماهی خانمی

از دست این ماهی
ماهی با شوما هستن

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:58

خوب همش که وظیفه نیست که
یه قسمته زیادش از رو دوس داشتنه

خوب حالا هی بگو دلمونو آب کن
جَو الکی میدی؟
ببینم بد باشه تیغاتو میکنم تو چشمت


اب شدم سپیده از رو خجالت
من که خوش اومد
سوگلی تا حالا چند باری دیده
هر بارم گریه میکنه
بعد به من میگه سنگ دل
حاالا شما ببین گریه کردی خبر بده ببینم چقدر حالم بده

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:56 http://1nicegirl8.blogsky.com

بعدش میره تو شکم مامانش:)))

نه خیر
اول تو شکم مامانشه

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:51

ما وظیفمونه بپرسیم
دیگه کچل و غیر کچلش به ما ربطی نداره

وااای چه باحال
یعنی پیر به دنیا اومد بعد رفته رفته جوون شد ؟؟ جالبه ها
حتما باید ببینم

پس یعنی فقط وظیفست دیگه

اره درسته از 80 سالگی تا لحظه تولدش که مرگش میشه
یعنی پیره بعد جوون و بعد بچه و حتی راه رفتن و حرف زدن یادش میره و تو این لحظه ها همسرش مثل مادر کنارش میمونه
البته زنش ازدواجم میکنه ها
حالا خودت ببین دیگه
من نقش هیجان الکی دارم خخخ

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:48 http://1nicegirl8.blogsky.com

به نظر جالب میاد
وقت شد دانلودش میکنم

جالبه
داستانه مردی که پیر به دنیا میاد و جون میشه
روزی عاشق میشه
عشقی که تو هر روز جون میشی و معشوقت هر روز پیر
کلا جالبه
تمام مراحل جسمی و روحی رو برعکس روایت میکنه

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:45

سلام به روی ماهت
به چشمون سیاهت
چطورایی کاکتوسِ کچل؟

حتما میبینم
مرسی از معرفی فیلم

اخه کچل دیگه حال پرسیدن داره
خوبم ممنون
الان خلاصه شو می زارم برات که تشویق بشی ببینی



خلاصه ی فیلم

«ماجرای غریب بنجامین باتن» فیلمی ازلی و ابدی است و داستان مردی را روایت می‌کند که در سال 1918 و در روز پیروزی اروپا، به دنیا می آید، اما تفاوتش با سایر نوزادان در این است که او در زمان تولد همچون پیرمردی هشتاد ساله با چشمانی بسیار ضعیف، انگشتانی شکننده و پوستی چروکیده، زاده می‌شود.

مادرش در زمان تولد او از دنیا می‌رود و پدرش (با بازی جیسون فلمینگ)، او را در خانه‌ی سالمندانی رها می‌کند و از آن پس زن سیاه‌پوستی به نام کوئین (با بازی تاراج پی. هنسون) از او مادرانه مراقبت می‌کند تا بزرگ شود و بدین ترتیب شخصیت بنجامین در میان آفریقایی-آمریکایی‌ها و همچنین سالمندانی که گویی به دست فراموشی سپرده شده‌اند، شکل می‌گیرد.

چندی بعد و در حالی که بنجامین هفت سال به جوانی نزدیک‌تر شده است با دختر بچه‌ای به نام دیزی (با بازی ال فانینگ) آشنا می‌شود و خیلی زود میان آنها عشق و علاقه‌ای عمیق و جاودانه پدید می‌آید و این در حالی‌ست که یکی از آنها به سمت پیر شدن حرکت می‌کند و دیگری با گذشت ایام از پیری به جوانی رجعت می‌کند.

تا اینکه زمانی می‌رسد که بنجامین (با بازی براد پیت) و دیزی (با بازی کیت بلانشت)، قادر به برقراری رابطه‌ی عاشقانه خود در فضایی ملموس و باورپذیر می‌شوند. فیلم در طول مدت نسبتاً طولانی خود ضمن بررسی وقایعی که زمانی قریب به یک قرن را در بر می‌گیرد، به تشریح رابطه عاشقانه میان بنجامین و دیزی می‌پردازد.

«ماجرای غریب بنجامین باتن» با اینکه از روی داستان کوتاهی نوشته‌ی اف. اسکات فیتزجرالد ساخته شده است اما کمتر شباهتی میان این‌دو اثر می‌توان پیدا کرد و تأثیر داستان فیتزجرالد در فیلم فینچر تنها در حد یک طرح باقی می ماند. چراکه داستان فیتزجرالد درباره پیری جسمانی نیست، بلکه به این موضوع می‌پردازد که اگر انسان در سنین جوانی صاحب عقل پیری باشد.

چه اتفاقی می‌افتد و این در حالی است که فیلمی که فینچر آنرا کارگردانی کرده با تمرکز بر روی تحول معکوس جسمانی شخصیت بنجامین باتن سعی دارد تا مخاطب را متوجه زوال و همچنین تأثیری که تطاول ایام بر جسم و جان انسان می‌گذارد، نماید و از این راه به بیان نکاتی درباره‌ی زندگی و درسی که انسان از برخورد با دیگران در زندگی می‌گیرد، بپردازد.

سپیده 21 چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:38

بنجامین باتن ( برد پیت ) : خنده داره که بعضی وقتا
آدمایی تو زندگیت بودن که سخت به خاطر میاریشون
ولی بیشترین تاثیرو روت داشتن....

دیالوگاش جالبه
فیلمشم باید خوب باشه.

سلا م سپیده خانوم گرامی
بله خیلی جالبه
حتمی ببین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد