کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

طبیعت !!!



بارون بارید ...

خیلیا خوشحال شدن و خیلی ها ناراحت

کشاورزا خسارت دیدن

خیلی از مردم خونه هاشونو از دست دادن ...

خیلی از روستاها کلا از صحنه ی روزگار محو شدن

خیلیا گفتن طبیعت سخت انتقام میگیره

اما طبیعت همیشه مهربون بوده و این

ادما هستن که با فرض کردن اینکه اشرف مخلوقات هستن  

شروع به دست کاری تو دل طبیعت کردن

درسته قلب طبیعت ترک برداشته

اما

هنوز بارون همون بارونه با اینکه خستس

هنوز طبیعت همون طبیعته با اینکه خیلی وقته نفس نمی کشه

هنوز خروش متعلق به رودخونست با اینکه بی صدا شده

واگر ....و اگر

خسارتی و غصه ای هست از دست جهل و طمعه خودمونه

لطفا طبیعتو مقصر ندونیم .


با تشکر

کاکتوس

 

نظرات 18 + ارسال نظر
خاموش چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 23:24

این حال من تازه نیست الان حدود 8 یا 9 ساله اینطوریم.

خوب میشم ایشالله... یه کم پیر بشم همه چیز یادم میره

چقدر زیاد
فکر نمی کردم این همه طولانی باشه
فقط یه سوال چند سالتونه
واینکه شرمنده چشمام یاری نمی کنه دیگه
من برم شب خوش
بازم شرمنده چشام داره بسته میشه

خاموش چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 23:21

میدونین کاکتوس جان مشکل اصلیه من چیه

اینه که اطرافیانم فکر میکنن اینکه زیاد باهاشون حرف نمیزنم یا نمیخندم خودم رو واسشون میگیرم

و اینکه نمیتونم با کسی حرف بزنم که سبک بشم. البته نمیدونم چرا پیش شما یه دفعه بغضم ترکید.

خاموش چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 23:17

آخ ببخشین یادم رفت نباید علامت بذارم

بد نیستم الحمدلله

به این احوالاتم عادت دارم. واسه اطرافیانم یه کم عجیبه

عیب نداره
مشکل از گوشیه منه
قاطی کرده
خوب خدا رو شکر
اطرافیانم کم کم عادت میکنن

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 22:13

ببخشین یادم رفت اسمم رو بنویسم.

خاموشم..

خوبی خاموش

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 22:13

سلام. خوبی؟؟ بهتری؟؟

سلام
مرسی
بهترم
ما یکی دو ساعته خوب میشیم
شما خوبید
علامت سوال نذار لطفا

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 14:53 http://1nicegirl8.blogsky.com/

اغماض یعنی چشم پوشی

منم میگم از کسی که باعث ناراحتیش شده اغماض کنه

البته نباید میگفتم هیچ کس ارزش نداره
بلکه باید میگفتم وقتی باعث ناراحتیت شده ارزش نداره خودتو اذیت کنی

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 13:45 http://1nicegirl8.blogsky.com/

خاموش عزیز به کامنت آخر کاکتوس با دیده اغماض نگریسته کن؛)

میشه توضیح بدی اغماض یعنی چی ؟

خاموش چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 00:30

مواظب خودت باش.
شبت بخیر.

مرسی
شب تو هم به خیر
فقط به خودت فکر کن
هیچ کس ارزش نداره هیچ کس

خاموش سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 23:44

خداروشکر که هنوز هم یه دوست واقعی پیدا میشه...

مواظب خودت باش کاکتوس مهربون.

ای بابا
زیاد رو ما حساب نکن ابجی
داغون تر از این حرفاییم که بخوایم دوست کسی باشیم مواظب خدت باش

نازنین سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 23:39

نبینم گرفته باشی
باشه برو مواظب خودت باش

مهم نیست
میگذره
تو هم همین طور

نازنین سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 23:29

تو وبم یه متن گذاشتم مخصوص خودت و مهربونیات بیا بخون عشقم

مرسی عزیزم
من بر م
یکم حالم گرفتست
متنو خوندم ..مرسی
میام پیشت
شب خوش

نازنین سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 23:26

گونه هایت خیس است ؟
باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران …
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست برای درد ها
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند …
.

تو اتاقم دارم از تنهایی اتیش می گیرم
چی بخونم جوونی رفته ...صدام رفته دیگه
گل یخ تو ی دلم جونه کرده

نازنین سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 22:53

فکر کردم چند وقت نیستی گفتم برم یه اهنگ گوش بدم دیدم نه یکی دوتا پست جدید هان؟چی؟
قشنگ بود کاکتوسی تو از اولم انشات خوب بود ولی هیچوقت به پای من نرسبدی اخه من جور دو نفر دیگرم میکشیدم حرفه ای شدم خخخخخخخ
منم خیلی ناراحت شدم بهذخاطر هم وطنایی که تو سیل جاده چالوس در گذشتن تصویراش و که دیدم خیلی ناراحت شدم خدا سر هیچکس نیاره
ولی عجب بارونی بودا اینجا درخت انار مادرشوهر و انداخت و انجیرشم خم شد ولی نجاتشون دادیم و دوباره سرپا شدن

قرار بود نباشم نازی
خسته شدم ...خودت که بهتر میدونی
بارون میاد من دیونه میشم دیگه ...در جریانی که
بله این جور دو نفرو کشیدن بد دردیه
این انشاء جور یه بنده خدا بود دیگه
درسته فیلما و عکسا خیلی ناراحت کننده بود
حتما تو و ماهان گروه نجات شدید خخخخ
خدا رو شکر
دلم تنگ شد

خاموش سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 22:31

سلام.... اتفاقا الان داشتم با خودم فکر میکردم که خیلی وقت بود از ته دلم نخندیده بودم... ولی این پست رو دیدم خنده ام گرفت...

خیلی با مزه بود...

مرسی

سلام خانوم
خوب خدا رو شکر
خیلی دلم می خواست اینجا هم مثل کاکتوس قبلی میشد گوشه ی وبلاگ حرفامو همون نوشتمو بزارم
اما نمیشه
گفتی خندهه یاد اون نوشته افتادم
خوشحالم میخندی
میدونم که.....هیچی
در کل قابلی نداشت

خاموش سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 22:25

بلاخره ما خنده ی شما رو هم دیدیم

خاموش سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 20:29

همچین نوشتی با تشکر فراوان کاکتوس آدم فکر میکنه اطلاعیه از طرف سازمان محیط زیست نوشته شده...


از دست تووووو کاکتوس...

سازمان محیط زیست خستشه خسته
بنده خدا از خستگی رمق نداره ابجی
به من چه

سپیده 21 سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 19:04

دقیقا همینطوره

دیشب همسری میگفت :
وقتی تو ماه رمضون خیلی راحت روزه خواری میشه ،
وقتی شب قدر بی اهمیت میشه و هرکاری انجام میدن ،
اینم میشه نتیجه اش. خدا قهرش میگیره و عظمتشو نشون میده.
من اون لحظه هیچی نداشتم بگم !

من به مسایل دینیش کاری ندارم سپیده بیشتر منظورم این بود
که با از بین بردن جنگلا و محیط زیست و تبدیل مناطق به زمین کشاورزی و ....
باعث شدیم یه بارون این همه خسارت به بار بیاره

خاموش سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 16:02

کاملا موافقم باهات کاکتوس جان.

عجب هوایی شده.... بوی نمی که تو هوائه آدم رو دیووونه میکنه....
انگار پاییز شده...

منم یاد پاییز افتادم
می خواستم اهنگ بارون پاییزی سیروان خسروی رو بزارم
سوگلی گفت زشته وسط تایستون
دیگه کلا منصرف شدم
ولی همه چیز به دل ادم بستگی داره زمستون و تابستون نداره مهم اینه حال دلت چی باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد