کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

خنده از ته دل

عاشق این عکسم

یه حسه فوق العاده ای داره

یه حسه نابه

یه مهربونی خاص

لبخندش عشقه

اما من این روزا این شکلیم

بی حال و بی حوصله و کسل

دلم سکون می خواد و بی حرکتی

پانوشت:

ذهنم پره از خالی

خیلی سنگینه

کاکتوس سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 12:03

نظرات 10 + ارسال نظر

سپیده 21 جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 19:48

مــــــرا تحریــــــــم چشمانتــــــــــ
کمـــــر خَم مــے کنـــــد ، جانــــــا !
ظریفـــــانه تـــــوافق کن
دو چشـــــم من فـــــــدای تو .... ツ

کاری باید کرد
دیر می‌شود
کاری باید کرد
برف
راه را پوشانده است
باد مثل همیشه نیست
تا هوا روشن است
باید از این ظلمت بیهوده بگذریم
دارد دیر می‌شود
من خواب دیده‌ام
تعلل
سرآغاز تاریکی مطلق است

سیدعلی صالحی

بهمن پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 21:23 http://www.life-bahman.blogsky.com

خدا نکنه ... کاکتوس عزیز
بیخیال بابا ...
این روزا میرن ...
روزای بعد هم میان و میرن ...
ذهنت بارها و بارها پر میشه و خالی میشه ...
فقط اینو بدان که :
خدارو شکر این روزا ،هرجور باشن میرن ...

و چون می گذرد غمی نیست
درسته

مرسی
سهم ما از بزرگ شدن فقط گذروندن روزا بود
به قول داریوش
قلب امروزی من خالی تر از دیروزه

سوگلی کاکتوس جون پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 13:34

همه چیز به ظاهر نیست باید دید چی تو فکر این تمساح یا کروکدیل یا هرچی که هست میگذره

اقا جان من به فکرش کاری ندارم
ما ظاهرشو می پسندیم
ایشالا فکرشم می پسندیم و تموم میشه میره دیگه خخخخ
شما نمیدونی واسه ایرانیا فقط ظاهر مهمه

دختر شرقی پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 13:11

اره خیللللللللللللللللللللللللی مهربونه با اون دندوناش وقتی اون پروانه بدبختو بلعید میفهمی که مهربون نیست کاکتوس جان

پروانه نمی خوره جانم
شما نگان پروانه ها نباش
انقدر غذای خوشمزه دم دستش هست که پروانه در حد یه شکلاتم نمیشه براش

سپیده 21 چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 18:54

با چشم‌هایت حرف دارم
می‌خواهم ناگفته‌های بسیاری را برایت بگویم
از بهار
از بغض‌های نبودنت
از نامه‌های چشمانم
که همیشه بی‌جواب ماند
باور نمی‌کنی ؟!
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغوشت
رهایم نمی‌کند
به راستی
عشق بزرگ‌ترین آرامش جهان است

سیدعلی صالحی

ه زمین میزنی و میشکنی
عاقبت شیشه امیدی را

سخت مغروری و میسازی سرد
در دلی آتش جاویدی را

دیدمت وای چه دیداری وای
این چه دیدار دل آزاری بود

بی گمان برده ای از یاد آن عهد
که مرا با تو سر و کاری بود

دیدمت وای چه دیداری وای
نه نگاهی نه لب پر نوشی

نه شرار نفس پر هوسی
نه فشار بدن و آغوشی

این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم

می گریزی ز من و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم

فروغ فرخزاد

سپیده 21 چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 18:15

تمساحه ؟؟؟؟؟؟
لبخندش عشقه ؟؟؟؟
وای خدایا ...
اونوقت از کجا فهمیدی مهربونه ؟؟؟؟

باورم نمیشه که انقد حیوونارو دوس داشته باشی

حداقل یه عکس میذاشتی بهت نزدیک باشه
تمساح کجاش شبیه توء آخه؟
تو به این ظریفی اون به اون گندگی !!!!
ولی خیلی خوش رنگه

خوب سپیده شاید لبخند نباشه اما از دید من یه لبخنده جالبه
تمساحا همیشه این حرکتو تو افتاب دارن
اما اینکه پروانه کنار این زمختی و سختی خیلی قشنگ شده
پروانه ها همیشه ر گلا میشینن حتما تشخیص داغدن این
تمساحه گل و مهربون خخخخخ
خوب به چشماش نگاه کن
الان شبیه شدیم خخخخخ
تو سختی پوستاش پر از ظرافت سپید
رنگشو که دیگه نگو معرکست
خودمم ندیدم شایدم فتو شاپه

بالابان چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 15:31

منم عاااااااشق اینم کروکودیله شما رو بخوره خخخخخ

بعد بگه اه اه چقدر تیغ داشت
آخه کی دیده کروکودیل کاکتوس بخوره
کی دیده هااااااااااااان
کاکتوس رو باید بذاری جلو بچه گربه ها باهاش بازی کنن
خب الان به شدت به تحرک افتادی
حالاااااااااااا فراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار