کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

رود!!!



بعضی ادما مثل یه رود می مونن

شاید کنار تو توقف نداشته باشن

و ازت زود عبور کنن ....

اما تو همون لحظه ی عبور برای

همیشه یه لبخند به قلبت هدیه

می کنن.با اینکه می دونن شاید

دیگه درحد یه صدم ثانیه هم نشه

همو ببینن،با این حال یه نشونه ی

کوچولو بر میدارن و میزارن کف

دستتو،بهت نگاه می کنن و میگن :

هر وقت این نشونه ی کوچولو رو

گرفتی تو دستت یاد باشه فلانی

همیشه دلش می خواد از ته دل

بخندی و شاد باشی ....

بعضی ادما مثل رود جریان دارن

اماتوعبورکوتاهشون

بیشترین تاثیرمی زارن


پانوشت:

این ادما عزیزن


نظرات 9 + ارسال نظر
سپیده 21 شنبه 25 مهر 1394 ساعت 10:22

فک کن ماهیشو از شکمش بکشه بیرونو با نیشه باز به لک لکه نیگا کنه و ابرو بندازه بالا

حالا اونیکه سرش تو شکمه لکه لکه چی هست؟؟

این لک لکی که من میبینم تا این اردکه رو نخوره ول کن نیست
اما اردکه ..فکر کنم اردک باشه خیلی بچه پروووو تشریف داره
باید منتظر ادامه ی داستان باشیم تا ببینیم چی پیش میاد

سپیده 21 شنبه 25 مهر 1394 ساعت 10:03

نیگا چه خوش اشتهاست

http://s6.picofile.com/file/8217662842/52.jpg

خوش اشتها نیست که سپیده
این لک لکه ماهیشو دزدیده اومده از تو شکمش پس بگیره

خسرو پنج‌شنبه 23 مهر 1394 ساعت 23:09

. درود . . بابا برای بیستمین دفعه می نویسم
. این داره بدتر از بلاگفا میشه . . .
. حیفه این پست پاک بشه زود بیائید . . با دوستان
. این یک شاهکاره . . . منتظرم . . نظراتم کو ؟؟؟؟؟؟؟

درود
باور کنید دوست عزیز نظراتتون ثبت میشه
اما این چند وقته دیر تر به اینجا سر میزنم اول تو وبلاگتون نظر می ز ارم بعد اینجا جواب میدم
بالاخره یه روزی این کاکتوس درست میشه
شما بهش سخت نگیرید ...بچه گناه داره

خسرو چهارشنبه 22 مهر 1394 ساعت 20:34

. درود . کاکتوس همیشه مهربان خواهد ماند . این را
. میدانم . اولین دلیلش این که مدام در فکر کمپوت منه
. حالا در تخت بیمارستان . . . یا در هتل چهل ستاره
. اوین !!! . . و من دعا می کنم . . شهرداری یک مترو
. از خوان هشتم تا ............................. کاکتوس
. راه اندازی کنه . . شاید شما . . با نوشته های تان
. مرا از تنهایی نجات بدهید !! .

درود بر جناب خسروخان بزرگوار
از من به شما نصیحت خیلی مهربون نمی ماند این کاکتوس
یه روزی به این نتیجه می رسید که دیگه خیلی دیره
یا خدا مترو ....
ما میام خدمتتون حالا با مترو نشد با بی ار تی
نشد با مرکب
نشد پای پیاده
به هر حال ما می اییم دیر و زود داره سوخت و سوز نداره

خسرو سه‌شنبه 21 مهر 1394 ساعت 21:05

. درود . و شما بیشترین تاثیر را بر خوان هشتم گذاشته اید .
. البته برای این پست چند نظر نوشته ام . . نیز نمیدانم
. چرا تائید نمی کنید . اما . با محبت خود . . کلبه خوان
. هشتم را صفایی جاودانه می بخشی . . نورانی و شاد .
. بجران آن فکر هم نمی کنم . . که دست من کوتاه
. و خرما بر نخیل . روزگارانتان شاد و خرم .

درود
ای بابا اختیار دارید شرمندمون نکنید
ببخشید یکم تنبلی و قاطی شدن کارا باعث شد نظرا دیر تایید بشه
روزگار شما هم همیشه شاده شاد

خسرو دوشنبه 20 مهر 1394 ساعت 16:53

. درود . . آمدی و درس نوشتن دادی !! . . آمدی و خوان
. هشتم را با قلم آتشین خود شعله ور ساختی !! . .
. آمدی و با آمدنت آموختی که قلم و کاغذ چگونه رام می
. شوند . . و آهو بچگان واژه را چگونه باید به دام کشید !! .
. بخود می بالم . . . خیلی هم . . که از ابتدا دانستم
. مخاطبم کیست و چگونه است .
. یادت می آید ؟ . . . با چه اصرار و ابرامی . . آدرست را
. گرفتم !!!!!!! . می دانستم . . تو که هستی .
. اینک خرسندم . و تو را هم شاد می خواهم

درود
خواهش می کنم ...نفرمایید ما درس پس می دیم...
من فقط احساسمو می نویسم ..به خوب و بدش و اینکه نوشته س و شعره کاری ندارم ...فقط می نویسم
ممنون از این همه لطف شما دوست بزرگوار

خسرو یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 15:38 http://k

. درود . تلاش یک کوهنورد برای صعود کمتر از من بوده
. تا آدرس کاکتوس را بدست آورم !!! .
. میآیم و می نویسم . . . و بعد ............. اثری از
. نوشته هایم نیست !!! .
. شاید هم دارید امتحانم می کنید . . با تائید نکردن
. نظراتم !! . . . اما . بدانید . دست از جمال دوستی تو
. بر نمی دارم . . اگر فلک دست از سر من بر دارد !!!
. این شعرها بیشتر نشان از تب گوینده دارد !! باید
. برود دکتر !!! . آپم .

درود ....خسته نباشید
حالا حی ما رو شرمنده کنید
ببخشید یه مدت بودم ...نوشته های شما محفوظه
امتحان کجا بود جناب ...ما خودمون داریم امتحان پس میدیم
شما در هر صورت میل به کمپوتتون زیاده
چه تو زندان...چه با دکتر
خدا به داد جیب دوستانتون برسه
مرسی از حضورتون

بهمن یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 00:23

واقعن چه نکته ی ظریف و در عین حال قشنگی رو مطرح کردی کاکتوس جان عزیز
و چقدر خوبه که آدم حتی اگه شده به اندازه عبور کوتاه و سریع یه رود تاثیر گذار باشه تا مثه یه گنداب بوی تعفنش یه منطقه رو آلوده کنه ...
خدایا اگه من رود نیستم ولی تاثیر گذرای این رودهای جاری و دوست داشتنی رو توی زندگیم زیاد کن ...

شما دریایید دریای زندگی
ایشالا همیشه سالم و شاد باشید

خسرو جمعه 17 مهر 1394 ساعت 21:25 http://khane8tom.blogsky.com

. درود . چرا اینو نوشتی ؟؟!! . . .میترسم !! . . سخت هم
. اگر من نتوانسته باشم چون رود . . اثری . . دیگر به
. خوان هشتم نمیآیی ؟؟ . . / اختیار سر ندارد خسرو
. اندر پای دوست / خاصه امروز مهمان خارهای
. کاکتوسم !!! . . و البته این خارها همان اثر مطلوب رود
. را دارند . . من هم پست جدیدی نوشتم .
. منتظرم از اون نظرهای قشنگ و کوبنده . .

درود
کدومو ؟؟؟
انقدر میام خوان هشتم تا خودتون خسته بشید
شاید کاکتوسه عصبانی بوده
خدمت می رسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد