کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

فراخوان عشق !!!



مرا فرا می خوانی با صدایت

تو را فرا می خوانم با شعر هایم

مرا دیدی از پس سال های انتظار

تو را دیدم از پس سال های دلتنگی

همدیگر را به فراخوان عشق خواندیم

در فصل مشترک ریزش برگ های پاییزی

تا بسپاریم به زمین برگ های زردمان را

تو انتظارت را ...

من دلتنگی هایم را ....

 

 


یه روز خوب  با میم با کسره 

94/12/21



پانوشت:

نوشته ی خودمو برام خوند ...

دلم گرفته بود ، اشکام سرازیر شد .



نظرات 3 + ارسال نظر
َAmir شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 11:18

سلام کاکتوس عزیز
خوبی؟

سال نو رو پیشاپیش به شما و خانواده محترمتون تبریک میگم ": )

سلام عامو
خوبم ..شما خوبی ؟
نیستی ...
عیدت مبارک
ایشالا سال خیلی خوبی پیش رو داشته باشی

خسرو جمعه 28 اسفند 1394 ساعت 22:05 http://khane8tom.blogsky.com

. . دلم گرفته برای دلم ترانه بخوان . . . استاد حمید سبزواری .
. نگر بساز و حال دلم تو مهربانه بخوان
. اگر شنیده ای که زمانه چه زود پیرم کرد
. یقین ندان و بخند و برم ترانه بخوان
. به پاس حرمت مجنون و آن کوه کن فرهاد
. دعای دختر مهتاب را عاشقانه بخوان
. چه قصه های نیک شنیدم ز مادرم شب ها
. تو هم برای این زمانه نیک شبانه بخوان
. بگو که گفت ز یک گوهریم مردم شهر
. بگوش هر که حقیقت نخواست فسانه بخوان
. تو شعر شادی و هستی هزار سبد امید
. برای کودک همسایه ات به هر بهانه بخوان
. درون ابر سیه نهان شدی از چه ؟
. نشان و مایه ی هستی تویی بساز ناودانه بخوان
. نکن نگاه کجا و بر سر که میباری
. به هر چمن که رسیدی بلبلانه بخوان
. بدست من که قلم داد مگر نمیدانی ؟
. برای خالق هستی بشکرانه این ترانه بخوان
. با درودی پاک . و صمیمانه . این غزل که مصراع اول
. مطلع از استاد است را در حضور ایشان سرودم
. و مورد تشویق قرار گرفتم . . . تقدیم شما .
. پست جدیدم را یک نگاه !!!!! .

درود بر شما
خیلی زیبا بود
ممنونم ازتون
کاش بتونم لطفتونو جبران کنم
فکر کن استاد سخت گیر ما کنار استاد سخت گیر تر از خودش شعر بگه
راستی عیدتونم مبارک

میم با کسره سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 06:09

ممنونم کاکتوس مهربون
بخاطر همه ی خوبیهات ...
هم شعر زیبات
هم تیله ها
هم گردوها
و هم وجود نازنینت که برای من بزرگترین سعادت و خوشبختی بودی ...
و ممنونم از خدا بخاطر این بهار آشنایی در فصل زیبای پاییزش ...
و این فرخوان ...

میدونی اولین چیزی که بعد خوندن کامنتت به ذهنم رسید چی بود ؟ فقط یک کلمه بود
:دیونه
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد