کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

ذل نوشنه ...

کمی درد و دل ...


  

گاهی وقتا دنیاو اتفاقا دست به دست هم میدن

 تا تو رو از وضعیتی که توش گیر کردی نجات بده

اما تو، تو وضعیتی بدتر از قبل گیر می کنی ...

گاهی حق انتخاب میشه بدترین نوع آزادی  ...

این تابستون با یه واقعیت خیلی عجیب تو زندگیم مواجه شدم

همیشه خیلی چیزا برام سوال بود اما جوابی براش نداشتم

چراهایی در مورد خودم که هیچ وقت  جوابی نداشت

اما حالا جواب همه شو می دونم ...

یادمه اوایل که باهااش اشنا شده بودم

بهم گفت :

کاکتوس به خاطر این همه اشتباهاتی که کردی

ناراحت نباش ،نترس، اگر این اشتباهات نبود ،

هیچ وقت با من اشنا نمی شدی

با خودم گفتم :خدایا این ادم مغرور کجای این دنیا

 بود که الان سر راه منه ....

الان می بینم راست میگفته اگر باهاش اشنا نمی شدم

جواب سوالامو هیچ وقت نمی گرفتم و ...

فقط الان نمی دونم باید از دونستنش خوشحال باشم یا ناراحت

بعضی وقتا ندونستن باعث میشه راحت تر زندگی کنی

ولی مگه زندگی هم می کردم ؟

همیشه حقیقت تلخ بوده ...

همیشه یه مرحله زندگی قبل فهمیدن خقیقته

یه مرحله بعد از فهمیدن حقیقت

و یه مرحله سخت کنار اومدن باهاشه


به خدا میگم  :

اخه چرا من ...بعد با خودم میگم شاید اگر اینجوری نبود

الان وضعیتم بدتر بود ...پس خدایا شکرت ولی ...

برای تمام ادم هایی که یه جایی تو مسیر این دنیا

راهم ازشون جدا شد خوشحالم با اینکه به قول

روزبه نعمت الهی لعنت به هرچی رفتن  ..

به خیلی از ادما معذرت خواهی بدهکارم و

خیلی ها بهم معذرت خواهی بدهکارن

ما که بخشیدیم ..ایشالا اونا هم ببخشن .

 

دوستای خوبم اگر مدتی نیومدم  وبلاگاتون شرمندم .

شرمندم که اومدید و من نیومدم

انقدر دنیا عجیبه و انقدر درون ما ادما عجیبه

که گاهی لال میشی ...

شرمندم اگر غمگین می نویسم اما فقط اینجاست

که می تونم راحت بنویسم ...

ذعا کنیم خدا به هممون صبر و ارامش بده

 قدرت کنترل فکر و خیالمونو ...



نظرات 2 + ارسال نظر
مهدیس یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 22:09 http://maheman66.blogsky.com/

خوبه که وبلاگ داریم نه؟
باعث میشه که آدم خالی شه
کاکتوس جان دعا نکن برگرده شاید به صلاحت نیست
دعا کن هر چی به صلاحته اتفاق بیفته و پیش بیاد

اره خویه که اینجا رو داریم
باشه مهدیس
این مورد خاصه ولی بازم هرچی صلاحه
هر رفتن و هر اومدنی یه حکمتی داره
الان که این همه گذشته میفهمم رفتن حتما یه لزومی داره ...
مهدیس دعا کن اگر صلاحه برگرده ...به کمکش احتیاج دارم .

بهمن پنج‌شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 11:24 http://www.life-bahman.blogsky.com

بالاخره نفهمیدم اینائی رو که نوشتی یه نوع جدید خداحافظی بود! درد دل بود! گله و شکایت بود... چی بود؟ نفهمیدم...
نوشتی: خیلی ها بهت معذرت خواهی بدهکارن...
امیدوارم یکی از اونا من نباشم
نوشتی: به خیلی از ادما معذرت خواهی بدهکاری ...
مطمئن باش یکی از اون آدمها من نیستم...آخه من بخاطر چند تا تیله ی رنگی! هر چند خوشگل باشن که نمیام از دست دوست عزیزی ناراحت بشم ! میشم؟ نه که نمیشم
ولی به قول "روزبه نعمت الهی لعنت به هرچی رفتن ...
پس خواهش میکنم باش و هرچی دلت میخواد بنویس حتی تلخ ... ولی باش! باشه...

خداحافظی نبود عامو ..درد و دل بود از نوع کاکتوسی
نوشتم خودم متوجه بم و نوشته باشم که اروم بشم
شما دیگه این حرفو نزنید که همیشه وجودتون باعث
قوت قلبه ..من بهتون کلی معدرت خواهی بدهکارم
هم شما هم جنای خسرو خان گرامی
همیشه وقت گذاشتید اینجا رو خوندید ولی من ...
عامو وقت کردی این اهنگه روزبه رو گوش بده
بد نیست ....
هستم عامو هستم گرچه خیلی خستم
و شاید در اینده خیلی بهتر از قبل
یه کوچولو باید با خودم کنار بیام و کمی کنترل رو دهنمو بیشتر کنم
همین
شما هم باش که بودنتون اساسی لازمه
عامو دعا کن یه نفر برگرده و بهم کمک کنه
چون فقط اون میتونه کمکم کنه .اشتباه از خودم بود گفت بمونم
گفتم نه برو ...لعنت به ترس و اینکه چقدر ذهنم کوچیکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد