کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

;کیمیاگر



- جوان گفت :اما باده در شرع حرام است .

کیمیاگر گفت :

شر چیزی نیست که وارد دهان انسان

میشود،چیزی است که ازآن خارج میشود .


 

 

 

-  کیمیااگر پاسخ داد ، زندگی زندگی را جذب می کند .


- بی آنکه فهمیده باشی که عشق هیچ گاه انسانی را از

 دنبال مکردن افسانه شخصی اش باز نمی دارد ،اگر

 چنین شود به خاطر آن است که عشق تو ، عشق

 راستین نبود،عشقی که به زبان جهانی  سخن می گوید .


- جوان گفت:تو را دوست دارم

دختر صحرا جواب داد : چیزی نگو ،دوست داری چون

دوست داری .برای عشق ورزیدن هیچ دلیلی وجود ندارد .


- انسان ها بیشتر به بازگشت می اندیشن تا به رفتن .اگر

 انچه که می بافی ،از ماده ناب ساخته شده باشد ، هرگز

فاسد نخواهد شد و می توانی روزی بازگردی .اگرهمچون

 انفجار یک ستاره ،تنها یک لحظه درخشش باشد به هنگام

 بازگشت چیزی نخواهی یافت .اما انفجار یک ستاره را

 دیده ای و تنها همین تحمل رنج را دارد .


- چشم ها قدرت روح را اشکار می کنند .


- کسی که در افسانه شخصی دیگران  دخالت می کند

هرگز افسانه شخصی خود را کشف نخواهد کرد .


- چرا باید به  ندای قلبمان گوش کنیم :

چون هرجا قلبت باشد ، گنجت هم همان جا خواهد بود .


- قلبش گفت:

حتا اگر گاهی اعتراض می کنم ،به خاطر آن است که

قلب یک انسان هستم و قلب یک انسان این گونه است

.از تحقق بخشیدن به بزرگترین رویاهاشان می ترسند ،

چون گمان می کنند سزاوارشان نیستند ، یا نمی توانند

 به ان تحقق بخشند .ما قلب ها ، حتا از ترس اندیشیدن

به عشق هایی که منجر به جدایی ابدی می شوند ،

می میریم ، از ترس اندیشیدن به لحظه هایی که

می توانستند زیبا باشند و نبودن ، از ترس اندیشیدن

به گنج هایی که می توانستند کشف شوند و برای

همیشه در شن ها مدفون ماندند.چون اگر چنین شود،

بسیار رنچ خواهیم برد .


جوان : قلب من از رنج می ترسد .

کیمیاگر :

به او بگو ترس  از رنج ، از خود رنج بدتر است . و این که

هیچ قلبی ، تا زمانی که در جست و جوی رویاهایش باشد،

هرگز رنج نخواهد برد .چون هر لحظه جست و جو ، لحظه

ملاقات با خداوند و ابدیت است .


- هر کس بر روی زمین همواره  تجلی بخش بنیادی ترین

 رسالت در سرگشت جهان است و اغلب این را نمی داند .

 

پانوشت:

جملات کتاب کیمیاگر

دوستان اگر کتابی شبیه کیمیاگر خوندین

ممنون میشم معرفی کنید .

بالاخره موفق شدم چندتا کتابی که هرکدومش

دو سه صفحه ازش مونده بودو تموم کنم .


 



نظرات 2 + ارسال نظر
ابان شنبه 3 مهر 1395 ساعت 14:15

انتخاب های خیلی خوبی بود از کیمیاگر. از خوندش سالهای سال می گذره. شاید روزایی که خوندمش بیشتر دنبال رویاهام بودم. به اندازه ی تمام این سالها که میگذره دوووووووووووور شدم از رویاهام...

ممنون .
منم دوسالی میشه شروع کردم ولی تمومش نکرده بودم
صحبت های فاطمه هم خیلی جالب بود و توصیف صحرا و تیکه اخر داستان که معرکه بود

مهدیس یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 22:12 http://maheman66.blogsky.com/

ممنون کاکتوسی خیلی خوب بودن
کتاب شبیه این (پیامبر )خلیل جبران هست البته با ترجمه مهدی مقصوی عالیه

مرسی مهدیس
سعی می کنم بخونمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد