کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

یک عکس ،یک نگاه



یک عکس ، یک نگاه

دیروز تو یه کانال عکاسی یکی از بچه ها

 این عکسو گذاشت و گفت لطفا براش یه متن

 پیدا کنید .منم صبح کار داشتم و گذشت تا عصر

 دیدم خبری نیست .هیچ کس هیچی ننوشته براش

بعدش اومدوعکس گریه گذاشت و گفت نمی خواد

 اصلا کمکم کنید ...

راستشو بخواین این عمق فکر کردن پیرمرده بدجور

 منو گرفت .برای همین کمی فکر نمودیم و متنی

 برایش نوشتم و فرستادم


  

 متن زیر براش فرستادم


از خود می پرسم از چه روی موی سپید شدی پیرمرد؟

ناگهان تو آمدی در یادم ...

نگاهت ،لبخندت ،گیسوانت

مهربانی دستانت و غم رفتنت...

پس ...

فدای سرت تمام تار موهای سپیدم ....

 

خوشش اومد و بعدشم کمی در مورد عکس و پیرمرد

و شغلش که معلم بوده و بازنشسته شده . منم یکی

دیگه نوشتم و براش فرستادم

منظورم این متنه:


جوان بودم و تو خوردسال که در کلاس درس من نشستی ...

آن روزها نوشتن نمی دانستی اما نگاهت می جست آموختن را ...

روزها گذشت ،ماه ها و سال ها

موهای من شپید شد ،  تو برگ شدی

امروز بر نیمکت سالخوردگی خود نشسته و با خود می اندیشم

حاصل سپیدی موهای این معلم سالخورده کجاست ؟

در چه حال است  و چه بر سر نگاه جستجوگرش آمده ؟؟!

 

دخترک هم بسی خوشحال شد و فرمودن کردن که

 تشریف بیاراینستاوبرای عکس هام متن وشعربنویس

نتونستم براش توضیح بدم که برای همه عکسا

نمی شه نوشت. عکس باید خودش حرفی داشته

باشه برای گفتن و اینا ...

 برای همین با یک خداحافظی راه خویش را در پیش گرفتیم .

ولی کلا این کارو خیلی دوست دارم

عکس ببینم همزاد پنداری کنم و بنویسم

بعضی عکسا کلا یه چیز خاصی تو وجودشون هست که منو

درگیر میکنه.شاید باورتون نشه گاهی هفته ..ماه و ....

انقدر درگیرم میکنه تا چیزی در موردش بنویسم یا منظور

عکاسو درک کنم .

دیگر چه می شود کرد کاکتوس است و دیگر هیچ .


 

نظرات 3 + ارسال نظر
بهمن پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 18:20 http://www.life-bahman.blogsky.com

حیف اینهمه استعداد که اسم کاکتوس رو برا خودت انتخاب کردی...
البته شایدم کاکتوس یه زیبائی هائی داره که من متوجه اش نمیشم...
مطمئنم الان برام توضیح میدی...

هر کسی عاشق یه چیزیه عامو
منم کاکتوسارو خیلی دوست دارم
تو وبلاگ قبلی یه پستی بود کامل در
موردش توضیح دادم .

http://atairan.com/files/fa/news/1395/1/30/30744_962.jpg
به نظرتون بی نظیر نیست؟

مهدیس یکشنبه 2 آبان 1395 ساعت 03:51 http://maheman66.blogsky.com/

کاکتوس با اینهمه استعداد و احساس شروع کن به نوشتن شعر
اصن نکنه شعر میگی ولی رو نمیکنی؟

ممنون عزیزم
قبلا بیشتر می نوشتم
الان موضوع رو گم کردن
نمی دونم چطور برات توضیح بدم
فکر کن همیشه یه اتفاقایی باعث نوشتن میشه
مثلا شهریار نبود کسی که دوسش داشت
همیشه باید چیزی باشه
الان چند وقتیه نمی دونم باید در مورد چی بنویسم
منتظرم زمان بگذره
یه دوره زمان گذر تغییر احساسو دارم پشت سر میذارم
یه همچین چیزایی
چی نوشتم اصلا
باید بگذره تا درست بشه ...خخخخ
من که متوجه نشدم چی نوشتم تو متوجه شدی به منم بگو خخخخ

سرو سپید پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 17:53 http://sarvina.blogsky.com

سلام
بسیار زیبا سرودید ... و نوشتید .
سپاس

سلام
ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد