کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

فکر را پر بدهید....


فکر را پر بدهید

و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر

فکر باید بپرد

برسد تا سر کوه تردید

و ببیند که میان افق باورها

کفر و ایمان چه به هم نزدیکند .

فکر اگر پر بکشد

جای این توپ و تفنگ ، این همه جنگ

سینه ها دشت محبت گردد ،

دستها مزرع گل های قشنگ....

فکر اگر پر بکشد

هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست

همه پاکیم و رها ...


((نیما یوشیج))


پانوشت:

بگوشید اهنگ بسیار زیبای

گلرخ سالار عقیلی


نظرات 7 + ارسال نظر
سُهیلآ جمعه 10 دی 1395 ساعت 21:25 http://fortuna.blogfa.com/

میشه منم رمز پست پایین رو داشته باشم ؟

این یدونه رو نه

َAmir سه‌شنبه 23 آذر 1395 ساعت 21:36

سلام به کاکتوس عزیز
خوبی؟

من عاشق پرواز فکر هستم ": )

سلام
ممنون،خوبم
خوبه
ادرستو برام بزار
پاک شدن ادرسا

بهمن دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 23:42 http://www.life-bahman.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااام کاکتوسی عزیز و همیشه مهربون
اگه بدونی چقدر گرفتارم حتماً بر من خواهی بخشید...
راستش دلم پیش شما و بقیه ی دوستان عزیز وبلاگی است و جسمم جای دیگه...
هر بار که فرصتی پیش میاد و گزارشی رو منتشر میکنم نگاهی به لیست اسامی دوستانم میکنم و شرمنده میشم از همه شون...
راستش بابت اون چائی خستگی در کن ممنونم.
و بابت این جمله:
" و ببیند که میان افق باورها

کفر و ایمان چه به هم نزدیکند .

سلام عامو بهمن
خوبید ؟
میدونم عامو ...این روزا همه گرفتارن ...ممنون به یادمون هستید
خواهش می کنم قابلی نداشت

خسرو دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 12:22

. درود . . این سروده تقدیم شما . در ضمن خیلی دیر
. به دیر به نت میآئید چرا ؟؟ . . امید که در دروس خود
. موفق باشید . یعنی دارید کارشناسی می خوانید ؟؟ .
.
نشگفته در باغ پرپر شدن غنچه ها
و درختان از همیشه عریان تر
در بیدادی از خاکستر ستم
پوشیده شد چمنزارها
با من بگو
از هر کجا که می شنوی صدای گریه گل ها
زخم خورده از باد
باد بیدادگر . . ظالم
باغ را تهی از سرشار.
با زخم تبرها
بار عظیم اندوه می کند بر دوش
با من بگو
کجاست . . . لطافت باران
.....

درود
بسیار زیباست ...ممنون از لطفتون
نمیدونم چرا ...وبلاگا مثل قبل نیستن
کمتر میام ...شاید یه روزی همه چیز تغییر کرد
ممنون از لطفتون

خسرو شنبه 20 آذر 1395 ساعت 14:29

. درود . . . و صد درود بر شما و شاعر ارجمندمان
. جناب مرتضی عبداللهی . برایستی لذت بردم .
. و البته شما خیلی وقت پیش . . ثابت کرده بودی
. گلچین ادبی شایسته ای هستی . .
. برایت بهترین ها را آرزو می کنم .

درود
ممنونم

کاکتوس پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 20:13

آمدم ای آئینه،تا خوب هوشیارم کنی

روی زردم بنگری،وز درد درمانم کنی

از بلای عشق و هجران روز و شب نالان شدم

وز غم دوری او،هر دم تو آزادم کنی

لیلی ناز آفرین یار دگر بگزید و رفت

بر سر کویش کنی،تشبیه فرهادم کنی

از وفای یار گویی سینه پر خون می شود

صحبت رویش نما،تاپاک بر بادم کنی

قامت سرو مرا بین به چه روز افتاده است!!!

سر این مسئله بنگر،نه که فریادم کنی

قاضیان جمله مرا ننگ زنند بر خامی

می خورم خون دلی،تا آنکه استادم کنی

راز من دار که تو محرم اسرار منی

بر لبانت مهر بگذار،تا بدهکارم کنی

جاوید از خاطره ها می رود و رفت هی هات

کی سر قبر من آیی،تا که شادانم کنی؟؟؟

کاکتوس پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 20:06

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آنشب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر درد او

گفت یارب از چه خوارم کرده ای؟

بر صلیب عشق دارم کرده ای؟

جام لیلا را بدستم داده ای؟

وندر این بازی شکستم داده ای؟

نیشتر عشقش به جانم می زنی؟

دردم از لیلاست آنم می زنی؟

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن

من که مجنونم،تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو...من نیستم

گفت:ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره ی صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی،اما نشد

سوختم در حسرت یک یاربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی،گفتم بلی...

مطمئن بودم به من سر می زنی

بر حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم
مرتضی عبداللهی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد