دندانپزشکی
هوووم.نمیدونم در موردش چی بگم
این دفعه حس خوبی ندارم ،یه ترس
یا دلهره عجیبی دارم ، تو مطب کلافه بودم
همین که گفتن دکتر نمیاد ، فرار کردم
فکر کنم دکتره یه چیزیش شده چون
گوشیشو جواب نمیداد .همه مونده بودن
اصلا زندست یا مرده ....هی
تو مطب یه دختر و پسر جوون با نمکی بودن
بعضی وقتا بعصیا رو می بینی خیلی خوبن
حس بینشون قشنگه یا به هم میان
یا حواسشون بهم هست یه چیزی بین دوتاشون
هست که بودنشون کنار همو قشنگ می کنه .
فقط صدای بچه ها تو گوشمه هنوز ،بنده خدا دکترا
من بودم یکی می خوابوندم تو گوششون
اعصابی دارن ...خدا حفطشون کنه
فردا باید برم باز ولی حسم تغییر نکرده
بگذریم یه گروه موسیقی هست هر روز صبح
یه جا می رن و اهنگ می زنن و به مردم گل میدن
وای از این مردم که چقدر بی تفاوت و عصبی شدن
گل که قبول نمی کنن با اخم رد میشن
کی ما اینجوری شدیم ،افسوس افسوس و صد افسوس
یه روزی حتما می رم پیششون و براشون گل می برم
خیلی گروهشون باحاله...خیلی
پانوشت۱:
یه پیج می زنم اینستا که کلا در مورد سفر بنویسم
سفر برای دوستان بی خطر و پر از زیبایی و شگفتی باشی ایشالا
پانوشت۲:
دلم می خواد یکی یهویی بی هوا برام گل بخره
بابا تویی که قرار برام گل بخری ،زودتر بخر دیگه
اه ،مرسی خخخخخ
ای عاقا!اگه ترس از تیغ بود که باید زودتر از اینا از محل دور میشدم:))
تازه شماکه چند وقتیه رویه‌تون رو عوض کردین فوری یه حفاظ میکشین رو پستای یکم تیغ دار!(پستای رمزی)
چند هفته پیش داشتم مقداری از آرشیو رو میخوندم رسیدم به دی و پست تولد و اینا!
اخه خوددرگیری دارم ،جدیدا بیشتر شده عامو
مرسی به یاد بودی
همینجام، زیر سایه ی پستا دراز کشیدم یا به عبارتی بین بچه کاکتوسا(پست ها)چرخ میزنم:))
نمیدونم،چرا نداره واقعا؟..چرا عجیب؟؟
تیغ تیغی نشی
تولد سوگولی یادت بود ،عجیبه دیگه
پانوشت یک هر وقت عملی شد ما رو بی خبر نگذارید لطفا..خیلی ممنون
راستی تولد خواهر گرامیتون مبارک باشه..
باشه حتما
کجایی شما نیستی؟
تولد سوگولی ،موجود عجیبی هستیا ،چرا اینجا از استیکرا دست رو چونه و تفکر نداره
و یه سوال می تونی راهنماییم کنید
شاید یه سفر قشم برم ...هنوز قطعی نیست
ولی اولین بار اون سمت میرم ،شما رفتید اگه نکته ای هست ممنون میشم بهم بگید
و در اخر اینکه ...درکل خوبی؟