کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

خاطره

جونم براتون بگه دیشب یکی از بچه ها 

تو گروه اینستا یه استوری گداشته بود 

منم وقتی استوری میدارن نگاه نمیکنم 

برای کیه 

همین جوری زدم روش ببینم چیه 

بین حواب و بیداریم بودم 

یهو دیدم اخ اخ استوری  ادم ممنوعه ست 

هیچی دیگه ...

گفتم الان میاد میگه چرا استوری منو دیدی 

نگفتم وقتی نمی خوام با کسی حرف بزنم 

دوست ندارم حتی پیامشم ببینم خخخخخخ

نمیدونم چرا خندم میگیره 

هیچی دیگه 

از شوخی که بگذریم دیروز یه عکس دیدم 

یهو یادت افتادم و با اینکه قرار بود بهت فکر نکنم 

بازم برات یه شعر نوشتم 

شاید اتفاق دیشبم به همین خاطر بود 

کسی چه می دونه (چشمک)


آدم ها می آیند در حوالی قلبم قدم می زنند و می روند ...

 اما من در پنهانی ترین زیبا جای قلبم

 از تو بتی به یادگار ساخته ام 

که دیگر هیچ صدای خنده ای ، 

هیچ صدای پای دلبرانه ای نمی تواند 

خراشی بر پیکرت بیندازد 

حالا هی آدم ها بیایند و بروند چه سود !!!

 تو هنوز آشکارترین پنهان دوست داشتنی من هستی. 

# کاکتوس

پانوشت:

به قول شهرام شب پره 

دلبر م  و دلبرم

دیگه  گذشت آب  از سرم .خخخخ


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد