شاید پس از سال ها
وقتی به کنار دریاچه ای رفتی
و به حرمت دلربایی اب ،
کمی با دستانت مشغول نوازشش شدی
در گوشه ی خلوت این دریاچه ی پیر
نیلوفری سراز آب برون آورد و تو را نگاه کرد
شاید نگاه خیره تو و نگاه خیره نیلوفر درهم اثر کرد
شاید از گوشه ی چشمت
قطره اشکی به حرمت روزگار پیشین ،
سکوت دریاچه را بشکند ...
شاید نیلوفر خیره به تو دوباره سر در لاک خود کند
شاید بعد از این لحظه ی سنگین پر احساس
کسی از دور تو را صدا کند و تو باز راهی مسیر خود شوی
شاید یک لحظه مکث ،یک نگاه آخر و عبور...
شاید باز دریاچه بماند و نیلوفر و سکوتی ابدی
شاید ...!!!
کاکتوس
98/1/20
احساسی که قابل بیان نبود.مثل اینکه این پست رو با صدای شما شنیده باشم.وبعد هیچی نگم.بجاش جفت چشامو واستون مچاله کنم.
که یعنی عزیزی
عه نقطه بود.یعنی دوبار چشامو مچاله کردم.
لپاتم که قرمزی میشه
....❤
کاکتوس عزیز
سلامت باشی و
شاد زی بلامیسر
اون نقطه ها چی بود
ها؟