کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

دلنشین


تو 

آمدی 

و بی آنکه بدانی
خدا
با تو
برای من
یک بغل شعر نگفته فرستاد
حالا
بنشین و تماشا کن
چگونه
آیه
آیه
کتاب رسالت تو را
خواهم سرود
پیامبر از همه جا بی خبر من 
#افشین یداللهی


پانوشت: 

جدیدا خیلی شعر به دلم نمیشینه 

این یکی عجیب به دل نشست.

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 13:19

منم این شعرو
تصویر رو دوست داشتم

نمیدونم چه گلیِ؟ولی مث پیازچه ای شده که کله اش رو فر فری کردن و
دوس دارم لای کتلت بزارم و
یه گاز محکم

سلام به روی بهتراز ماهِ شب چارده ی شما؛کاکتوس جانِ جانانم:خدایا مرسی کاکتوس رو دلنشین آفریدیخدایا شکرت

اخ اخ اخ
دست رو دلم نزار که خونه
عامو ما یه گل از این پروانه ایا گرفتیم
هر روزش نازش میکردم عکس میگرفتم
بعد یه مدت که هوا گرم شد یهو بنا رو گداشت به خراب شدن
قلبم درد گرفتا
الانم دیگه چیزی ازش نمونده
چه تشبیه باحالی
اره شبیه پیازچه شده
اخه اینم برگشته بود
سلام از ماست خانووووووم
می خجالت دون پاره بیه که
می دل غش بکنه تو اینجوری حرف منو نزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد