کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

شیرینی


خوب جونم براتون بگه 

چند وقتیه تب پختن شیرینی و کیک 

منو گرفته ....خخخخ

یادمه دبیرستان که بودم خیلی دوست

داشتم این کارو  و خواهری ها هم 

هنوز که هنوزه از اون ایام به نیکی

یاد می کنن. دیگه سال ها گذشت 

و گذشت و دیگه حس و حال اشپزی 

نبود مگر در حد مرگ بودم و کسی 

خونه نبود ..

الان باز چند وقته  تب شیرینی 

گرفتارمان کرده ....خخخخ

فکر کنم هر چندسال یه بار میاد سراغم .

نظرات 8 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 19:44

ایشالا،ایشالا❤یک روز در کنار هم چای بخوریم و
قدم بزنیم و
بق بقوهم نکردیم نکردیم
به قول دوستی،اینجا نشد.اونجا باهم قدم بزنیم.پرسیدم کجا.گفت تو بهشت

ان شا ءالله
باشه

Amir یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 23:17 http://mehrekhaterat.blogsky.com

اصلاحش کنم
1346

Amir یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 23:15 http://mehrekhaterat.blogsky.com

کاری نداره
برو تو وبگذر وبلاگ و روی عبارت " نمایش آمار کامل" کلیک کن
میتونی ببینی که کیا از طریق لینک به وبش رفتن

متوجه نشدم‌
وبگذر وبلاگ کجاست

Amir یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 22:57 http://mehrekhaterat.blogsky.com

تو وبگذرش دیدم همیشه بهش سر میزنی گفتم شاید حالا که ارتباط وبلاگیش رو قطع کرده مثلا ارتباط بیرونی یا اینتساگرامی یا فیض بوقی و از اینا دارید

یا مثلا جای دیگه ای و با نام دیگه ای می نویسه
پس هیچ خبری ازش نداری؟

وبگذر چی جوری دقیقا
خیلی وقت نرفتم ،شما چی جوری دیدی
به منم یاد بده لطفا
والا سپیده و ماهی و خیلیا یهو غیب شدن
میدونی گاهی فکر میکنم چرا بعصی ادما میان
بهت نزدیک میشن و متوجه میشن چقدر
اسیب دیدی و وقتی بهشون میگی می خوای بری برو
ولی قبلش بهم بگو ...حتی همین قدر هم ...بگذریم
منم بیخیال شدم
بسته هر چقدر اذیت شدم
بهتر ادماکنار کسایی باشن که کنارشون شاد هستن و بهم ارامش میدن

Amir یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 22:56 http://mehrekhaterat.blogsky.com

راستش رو بخوای من همیشه اسمش رو میشنیدم ها که ماهی سیاه کوچولو ولی فک نمی کردم یه داستان قدیمی برای سال 1364 باشه .

چند روز قبل کتاب صوتیش رو گوش دادم ، تازه فهمیدم چرا اون دوستمون ، اسمش رو گذاشته بود ماهی سیاه کوچولو

داستان ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی

Amir یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 21:12 http://mehrekhaterat.blogsky.com

میگم از ماهی سیاه کوچولو خبر داری ؟

نه
هر جا هست خوشبخت و در ارامش باشه
حتما اینجا دیگه براش مناسب نیست

Baran یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 13:16

جوووووونت سلامت و
دل ت خوش و
دست گلت درد نکنه؛به به چه تصویر خوش تزئینی و
چه چای خوش رنگی و
چه کیک شکلاتی؟کاکائویی؟خلاصه کیک قهوه ای باحالی❤

نوووش جون تون

داخل کیکم چایی ریختم
کیک چای و دارچینه
میدونی جهنم واسه ما کجاست
جایی که چایی نباشه
کیک کلا باید قهوه ای باشه
اینجوری بهتره اصلا
ایشالا یه روز کنار هم چایی و کیک بخوریم و
یکم بق بقو حرف بزنیم

Amir یکشنبه 9 تیر 1398 ساعت 08:27 http://mehrekhaterat.blogsky.com

سلام
پس این دستپخت خودته
میگم باید خوشمزه باشه؟ نظر خودت چیه؟
شکلاتی درست کردی؟

سلام 
اری... اری ..
خوشمزه هم هست و یه نکته جالب داری 
اسم کیکش کیک چایی و دارچینه 
و به جای شیر یه استکان چایی خوش طعم داره 
البته پودر کاکایو هم داره 
سوگلی میگه مخصوص من و تو که هی چایی می خوریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد