کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

دل آدمی


ای خدا دل آدمی چیه ؟؟؟

هر چقدر هم بگی نباید به کسی وابسته بشی ...

نباید لبخندتو گره بزنی به دیگران ...

اما ...گاهی این دل ...این دل لامروت

دلش می خواد یه گوشه بشینه ساکت وآروم تا

یکی بیاد  و دستشو بگیره ...بهش لبخند بزنه ...

گاهی دل آدمی دلتنگ دل یه آدم دیگه میشه

اون وقت می شینه یه گوشه و اشک می ریزه

اون وقته که  بی تابی میکنه ....آهنگ گوش میده ...

بی حوصلگی میکنه ...برگای زرد نگاه میکنه...

آه میکشه و چایی که سرد شده می خوره

پرنده ها رو نگاه میکنه ...قلم دستش می گیره ...

نا خواسته شروع می کنه ، نوشتن از دلشو.

# کاکتوس


پانوشت:

رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده

......................................

رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده

شب مانده است وبا شب تاریکی فشرده



نظرات 1 + ارسال نظر
Baran دوشنبه 30 تیر 1399 ساعت 14:13 https://haftaflakblue.blogsky.com/

قربان دلت... عزیز دلم.


یاد لحن شعرِ /دلا؟دلاغمین نباش و ...افتادم.خیلی دوستش دارم.البته شمارو بیشتر

چه تصویر عروس و جیگری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد