کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

کاکتوس

ازحدچو بشددردم درعشق سفر کردم / یا رب چه سعادت‌ها که زین سفرم آمد(مولانا)

تماما مخصوص


شاید این پست تو وبلاگ کاکتوس خیلی عجیب به نظر برسه

اما لازمه !!!

شاید به وبلاگ من نمی خوره ولی بازم لازمه !!!

این پستو تقدیم میکنم به یه دوست که عاشق این جور

نوشته هاست و به قول خودش امشب روحیه اش صفره صفره 


 


                                           


جام



امشب در ضیافت جام و شراب

تو بانوی زیبای قلبم شده ای

امشب دیوانه وار می بوسم

جای ماتیکت را بر روی لبان جان

و به جان می خرم عطر تنت را

به تمامی یک لبخند 


کاکتوس



پانوشت:

سخت نگیر

یک روز!!!



وقتی که کلی برنامه داری اما به شکلی همشون کنسل میشه

تو با اینکه ناراحتی اما ته دلت خوشحالی که کمی هم وقت

استراحت پیدا کردی......

وقتی یه روز تعطیل پیش روته و حوصله هیچ کاری نداری 

و خبری میشنوی که دوباره خیلی بهمت می ریزه ....

کل روزو می خوابی و در حالت افقی در نت حضور پیدا میکنی

وقتی که علارغم میلت تو رو میبرن بیرون اما تو همین گردش

چند ساعته کنار کلی گل و گیاه یه بارون قشنگ میزنه و تو بین

اون همه گلای خوشگل دنبال کاکتوس میگردیتا بخری و به جمع

کاکتوسات اضافه کنی و دست اخر دوتا کاکتوس ناز میشن همراهت

وقتی کنار این همه زیبایی یدفغه گوشاتو تیز میکنی و صدایی

می شنوی که همیشه و همیشه وجودتو پر از انرززی میکنه و

متوجه نمی شی که چطور خودتو به محل اون صدا رسوندی

و وقتی به خودت می یای که میبینی کنار پیست اتوموبیل سواری

هستی  و ماشین داخل پیسته که صدای اگزوزش تو رو دیونه میکنه

و تو هر لحظه ارزو میکنی کاش تو اون ماشین بودی


وقتی همین چندتا اتفاق ساده ......

یه روز بی خاطره رو برات پر از خاطره میکنه

باید گفت :

شکر


پانوشت:


یه روزی حتما امتحانش میکنم

بیشتر دوست دارم تو زمین مسابقه باشه 

حتی اگه تو اون مسابقه بمیرم هم واسم مهم نیست

فقط دوست دارم این لذتو تجربه کنم 

سرعت و وحشت و جنون


یه عاشقانه ی شیک



مرد محترمی به همراه خانوم محترم از خودشون

تشریف میبرن دندون پزشکی .....

یکی ازدندونای خانوم که پرشده بودکمی به سیاهی میزد


مرد رو به اقای دکتر  :


اقای دکتر گوشه ی لبخند خانوم من سیاه شده

میشه لطفا درستش کنید ؟

اقای دکتر کمی به این اقا و خانوم محترم نگاه میکنه

و یه لبخند عمیق تو چهرش می شینه و با اینکه این

کارو واسه کسی انجام نمیداد برای این زوج محترم

انجام داد و حالاگوشه ی لبخندخانوم اون اقابه سفیدی میزنه


پانوشت:

گوشه ی لبخند

بستنی با طعم اشک



احمقانست

اره خیلی احمقانست که چشماتو باز کنی و ببینی

این همه از سن و سالت گذشته و خیلی چیزا رو

تجربه نکردی

اره خیلی احمقانست که چشماتو و باز کنی و

شروع کنی به تجربه

اره خیلی احمقانست که وقتی تجربه میکنی

با این سن زیاد بازم از خیلی چیزا بترسی

اره احمقانست وقتی تجربه میکنی برای مدتی

خوشحالی اما احمقانه تر اونه که از تجربه هات

پشیمون میشی چون بهت نشون میده که چقدر

احمق بودی که تا حالا خیلی چیزارو امتحان نکردی

و لذت این تجربه رو از خودت گرفتی و

بازم بهت نشون میده که شاید نتونی هیچ وقت

دیگه  تجربشون کنی ....


پانوشت:

چقدر احمقانه در احمقانه شد 


گاهی وقتا !!!



اره درسته گاهی وقتا ....

اینکه  با تمام وجود مال یه  نفر باشی و

  اون یه نفر با تمام وجود مال تو باشه

میشه قشنگ ترین حس دنیا

اما گاهی

این حس قشنگ میشه

بزرگترین حسرت زندگی بعضی ادما 


پانوشت:

نداره